تولید بدون کارخانه در صنعت پوشاک
تولید بدون کارخانه در صنعت پوشاک
تولید بدون کارخانه FGP (factoryless goods producers) میتواند صنعت مد و پوشاک را به پر درآمدترین و اشتغالزا ترین صنعت تبدیل کند و به معنای واقعی یک زنجیره ارزش در صنعت ایجاد کند؛ فقط کافیست به خود صنعت به عنوان یک بیزینس نگاه کنیم و چرخ دنده های توسعه آن را با هم درگیر کنیم تا برای یک هدف واحد حرکت کند و یکی از مهمترین فاکتورهای این هارمونی و هماهنگی “تکنولوژی تولید بدون کارخانه در صنعت پوشاک” است.
در این مطلب سعی کردم با استناد به الگوهای استاندارد FGP و تحقیقات صورت گرفته و تجربه برندها؛ چند پیشنهاد را ارائه کنم تا شاید خیلی مختصر و کلی شکل عملیاتی این استراتژی را ترسیم کنم و به اهمیت آن در توسعه صنعت مد و پوشاک ایران در جهت خلق زنجیره ارزش بپردازم.
تولید بدون کارخانه چیست ؟
با شدت يافتن ميزان رقابت جهانی در سال های اخير در صنايع مختلف و عدم اطمينان محيطی، همچنين كوتاه شدن چرخه عمر محصولات و تنوع تقاضای مشتريان به نظر می رسد كه بهترين راه براي برآورده شدن نيازهای مشتری، تغيير برنامه های توليدی است.
صنعت نساجی و پوشاك نيز بعنوان يكی از قديمی ترين صنايع كشور، از اين قاعده مستثنی نيست. مسائلی همچون عدم تنوع محصولات، پايين بودن كيفيت و برآورده نشدن نيازهای مشتريان، همچنين سهم اندك صنعت پوشاك از سياست ها و روش های نوين مديريتی، منجر به فراز و فرودهای زیادی در صنعت شده است.
لذا يكی از راهكارهاي مورد نظر در جهت رفع اين معضل، استفاده از توليد بدون كارخانه است كه منجر به استفاده از ظرفيت های خالی و بلااستفاده، افزايش كيفيت، افزايش اشتغال و ايجاد ارزش افزوده می شود.
تولید بدون کارخانه در دنیا موضوع جدیدی نیست و همه برندهای مشهور دنیا عمدتاً فاقد کارخانه هستند یا از ظرفیت خالی تمام کارخانه های دنیا استفاده می کنند، برای مثال در حوزه پوشاک برندهایی مانند نایک، آدیداس، زارا، اچ اند ام، شنی و خیلی های دیگر از این روش استفاده میکنند؛ البته برخی از برندها لاین محصولات پر فروش خود را خودشان تولید میکنند که این هم بخشی از همین استراتژی است.
هدف این استراتژی چیست ؟
هدف اصلی این استراتژی استفاده از ظرفیت خالی کارخانههایی است که سختافزار تولید (مکان، نیروی انسانی، تجربه، تجهیزات تولید پوشاک و …) را دارند اما بازار فروش تولیدات و سرمایه مورد نیازشان فراهم نیست و با مشکل مواجه شدهاند. آن هم به دلیل اینکه فلسفه نگاه به بازار با فلسفه صنعت دو موضوع جدا هستند که هم از نظر سخت افزاری و هم نرم افزاری و همچنین مدل تجاری متفاوت هستند و ترکیب این دو به سرمایه انسانی و مالی زیادی نیاز دارد پس بهتر است تفکیک شوند و هر بخش به طور تخصصی مسیر خود را پیش ببرد.
بالطبع قیمت تمامشده تولیدات برای سرمایهگذاری که میخواهد از ظرفیت واحد تولیدی استفاده کند پایین خواهد آمد و واحد تولیدی هم میتواند ضمن تأمین سرمایه و بازار تولیدات خود از تمام ظرفیت اش برای تولید استفاده کند.
این فرایند باعث ایجاد یک چرخه رقابتی برای تولیدات خواهد شد که ضمن این که کیفیت تولیدات را ارتقا خواهد داد در نهایت به سود مصرف کننده نهایی خواهد بود زیرا قیمت تمام شده به سمت رضایت مصرف کننده پیش خواهد رفت.
منافع این استراتژی هم برای کارگاه های تولیدی است هم برای برندها و هم برای مصرف کننده و از همه مهمتر صنعت به سمت یکپارچگی حرکت میکند.
نمونه بارز آن کفش ملی
البته بنیانگذار این استراتژی در ایران برند بلا است که در دهه 60 انجام شد
اما از وقتی «کفش ملی» کارخانههایش را فروخته، درآمد و فروشش بیشتر شده
تولید را به واحدی معتمد سپرده و فقط روی طراحی، فروش و بازاریابی متمرکز شده است. این راهی است که دهها سال قبل بلا و شرکتهای بزرگ داروسازی کشور نظیر عبیدی و… در پیش گرفتند. شیوه عجیبی برای تولید است اما خلاقیتی در آن نهفته است که میتواند یک برند را از پرتگاه ورشکستگی نجات دهد. کفش ملی در اواخر دهه ۸۰ دیگر رمقی نداشت تا در بازار ایران و منطقه فروشش را حفظ کند. زیانده شد و کارش به ورشکستگی کشید. بعد از ۱۵ سال اما کفش ملی دوباره مثل ققنوس جان گرفته است. اسم رمز این بازگشت بزرگ، تولید بدون کارخانه است.
همین حالا با فقط ۶۵۰ نیرو، ۲۳۹ شعبه مختلف فروش در سرتاسر کشور دارد و در وبسایت رسمیاش بالغ بر ۳۰۰ مدل کفش، دمپایی، صندل و چکمه را با برند خود به مشتریان عرضه میکند.
این وضعیت که به درآمدهای ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیارد تومانی شرکت در سالهای ۹۷ تا ۹۹ منجر شده، به مدد تغییر مسیر درست کفش ملی رخ داده است. مسیری که شرکت را از حجم ۱۲ هزار نفری کارکنان و هزینههای سربار پرسنل و کارخانه رها کرده و مستقیما به مرحله فروش رسانده است.
با همه اشکالاتی که بعضا در نحوه طراحی یا کیفیت ساخت برخی از محصولات کفش ملی وجود دارد، ولی خلاقیتِ بجای شرکت در استفاده از روشی بهینه برای تولید ستودنی است. این روش ممکن است باب میل اهالی سیاست یا نمایندگان مجلس یا حتی مردم عادی نباشد. تاریخ ۵۰ ساله کفش ملی اما ثابت کرده نباید دنبال حرفهای بزرگ و نمایش دادن رفت. اصل این است که تولید اقتصادی باشد و سودده.
مزایای اجرای استراتژی تولید بدون کارخانه چیست؟
کسب و کاری که استراتژی تولید بدون کارخانه را در فرایند کاری خود لحاظ می کند، یک برند را به نام خود ثبت کرده و سیستم بازاریابی و برندینگ منحصربهفردی برای خودش ایجاد کرده و نیروهایش را در این زمینه متمرکز می کند.
در این نوع از تولید، چون سازمان تولیدکننده از منابع دیگر استفاده میکند و کارخانه نقش تکمیلی مییابد، دغدغههای موجود در کارخانه به حداقل میرسد. از سوی دیگر کارخانههایی که ظرفیت خالی برای تولید دارند، با افراد صاحب برند استراتژی تولید بدون کارخانه همکاری میکنند تا کار تولید آنها را ادامه دهند.
این یک بازی دو سر برد است چراکه هم سرمایهگذاری اولیه در استراتژی تولید بدون کارخانه وجود ندارد و تولیدکننده بدون کارخانه با کمترین هزینه فرآیند تولید و ارائه محصول به بازار را به اتمام رسانده است.
اما کارخانه هم بدون استفاده نخواهد ماند و این یعنی سرمایه کارخانهدار راکد و بدون استفاده نمی ماند و ظرفیت کارخانهها تکمیل میشود. تولید بدون کارخانه راهکار اساسی برای حل مشکلات صنعت است، چراکه از ظرفیت های خالی و بلااستفاده صنعت بهره برده و به افزایش سود کسب و کارهای تولیدی کمک می کند.
مزیت دیگر این استراتژی، اشتغالزایی است زیرا انجام امور تخصصی فرآیند تولید به کارخانه هایی داده می شود که با تمام ظرفیت مشغول هستند و این باعث افزایش اشتغال است و از این روش می توان برای کاهش هزینههای اشتغالزایی در کشور استفاده کرد.
با استفاده از این روش، انعطافپذیری در برابر تغییرات محیطی بازار ممکن خواهد بود و میتوان محصولات مطابق میل و سلیقه بازار و همچنین فراتر از آن، بازارهای هدف صادراتی را تولید کرد.
استراتژی تولید بدون کارخانه به خصوص برای محصولاتی که ویژگیهایی چون تنوع در تولیدات، عمر کوتاه محصول، تغییر سریع تکنولوژی و تغییر شدید بازار دارند بسیار مناسب است.
امتیاز بزرگ تولید بدون کارخانه حذف سرمایهگذاری و موازیکاری در بخش تولید است که این امر با بهرهگیری از ظرفیتهای بالقوه و زیرساختهای موجود، میزان بهرهوری را بالا برده و میزان هزینه تولید را کاهش میدهد.
کشورهای مختلف از این روش برای افزایش میزان تولید و بالا بردن صادرات استفاده می کنند. کارگاه های تولیدی که با این استراتژی پیش می روند نسبت به تغییرات احتمالی در بازار انعطاف پذیر خواهند بود و با بازخورد گرفتن از بازار، محصولاتی را طبق تقاضای بازار عرضه می کنند.
راهکار چیست ؟
اما این استراتژی هم میتواند چالش هایی داشته باشد، من در دوسال گذشته سعی کردم با بررسی شرایط کارگاه های کوچک و متوسط تولیدی پوشاک و انتظارات برندها از آنها و همچنین شرایط برندهای کوچکتر و یا فروشگاه ها به الگوهایی دست پیدا کنم که البته همچنان در حال توسعه آن هستم اما میشود به چند بخش آن اشاره کرد.
کارگاه های کوچک تولیدی نیاز به بازنگری فنی دارند تا با همان امکانات سخت افزاری و نرم افزاری موجود و شاید با کمی تغییر جزئی در ماشین آلات و اپراتورها دارای یک استاندارد تولید متناسب با برند سفارش دهنده شوند، این امر بر اساس تکنیکال شیت ها (بر اساس محصول) برای یک اسکوپ صنعتی کمی و کیفی مشخص و از طرفی بر اساس تعریف یک سیستم یکپارچه اطلاعات فنی محصول (توسط شرکت واسط) به برندها معرفی شوند اینجا بین تولیدی ها با ظرفیت خالی و برندها یک شرکت هماهنگ کننده هم قرار میگیرد که نقش مدیریت محصول و مالک محصول (PM/PO) را بازی میکند. اینجا همان جایی است که بستر شکل گیری استارتاپ های صنعت مد و پوشاک هم ایجاد میشود، اما در حال حاضر خود برندها به واسطه مدیران فنی (مدیر برنامه ریزی و مدیر محصول) این مسیرا طی میکنند که از نظر زمانی و سرعت کار و ریتم کمی و کیفی کار با مشکلاتی مواجه میشود.
اما تکلیف فروشگاه ها و بوتیک ها چه میشود ؟
آنها به مرور مجبور خواهند شد مدیریت ریسک کنند و در قالب قراردادهای فرنچایز زیر چتر برندها قرار بگیرند. برای فروشگاه های کوچک مشکلاتی مانند تامین کالا بر اساس تِرندهای روز، رعایت اصول مرچندایزینگ، جذب نیروی انسانی برای بازاریابی و برندسازی، مدیریت مالی و موارد دیگر مرقون به صرفه نیست بنابر این به مرور گرایش پیدا خواهند کرد تا بر روی چیزی کم دردسر تر و پر منعت تر مانند دریافت تنمایندگی فرنچایز تمرکز کنند.
برندهای کوچک چه باید بکنند ؟
همانطور که قبلتر هم گفتم تولیدی ها با مشاوره شرکت واسط (PM/PO) دارای یک استاندارد مشخص کمی و کیفی هستند و طبیعتا خیلی از آن ها توانایی پاسخگویی به برندهای بزرگ را ندارند و میتوانند بستر تامین محصول برندهای کوچکتر باشند.
برند باشیم یا تولیدکننده؟
شاید بلافاصله بعد این سوال، سوالی در ذهن شما ایجاد شود که “یعنی باید یکی را انتخاب کنیم؟” نمیتوانیم تولید کنیم و برند هم باشیم ؟ یا بلعکس؛
خیر اینگونه نیست شما میتوانید هر دو را انجام دهید اما در تجارت هر موفقیتی حاصل یک بیزینس مدل است و اصولا استراتژی حاکم بر بیزینس مدل که در آینده فرهنگ سازمانی را شکل میدهد بهتر است یا بر بازار متمرکز باشد یا بر صنعت تا خروجی بهتری داشته باشد.
بنابر این در مورد یک مدل تجاری صحبت میکنیم که الویت، زیرساخت و استراتژی آن یکی از دو مدل است اما میتواند با مدل دیگر خود را کامل تر کند
به عنوان مثال مجموعه ایی که بیزینس مدل خود را بر اساس برند طراحی کرده و تمام تولیدات خود را برون سپاری کرده پس از مدتی بر اساس اطلاعاتی که سمت مصرف کنندگان به دست می آورد متوجه میشود در یک محصول خاص تقاضا همیشه زیاد است و تصمیم میگیرد که آن محصول را خودش تولید کند؛ خوب این یک تصمیم استراتژیک و قابل قبولی است اما ساختار فکری سازمان تغییر نکرده همچنان الگوی تجاری برای آن برند بازار است و با سرمایه گذاری در بخش کوچکی از تولیدچابکی بازگشت سرمایه را افزایش داده تا بتواند مشتری وفادار ایجاد کند در این شرایط هیچ گاه سایه سیاست های تولید به سیاست های کلان برند چیره نخواهد شد چون همواره در ابعاد ساختاری کوچکتری قراردارد.
خلاصه استراتژی تولید بدون کارخانه
استراتژی برون سپاری ساخت و تولید و به تعبیری دیگر، استراتژی تولید بدون کارخانه به مفهوم کنار گذاشتن مسؤولیت ساخت و تولید و کاهش دارایی برای بهبود ساختار هزینه نیست. بلکه رابطه بین اجزا یک زنجیره بر اساس استراتژی برند و تولید است و باید به نحوی طراحی گردد که ضمن ایجاد یک زنجیره تأمین قابل اعتماد، نتایج و اهداف تولیدکننده و برند را تامین کند.
درصورتیکه چارچوبها و دستورالعملها حقوقی و نظارتی درست تعریف و تعیینشده باشد ایده تولید بدون کارخانه میتواند در جهش تولید، ایجاد اشتغال و فعالسازی ظرفیتهای خالی و راکد واحدهای تولیدی بسیار کارآمد باشد
در پایان باید اذعان کرد هر چند چندین سال است که تولید بدون کارخانه در کشور بهصورت یک عرف صنعتی مورد قبول واقع شده و در حال انجام است اما تعیین یک چارچوب ضابطهمند و قانون مند میتواند باعث شود سرمایههای راکد حوزه تجاری و برندهای مشهور بخش خدماتی را وارد عرصه تولید بدون کارخانه کند تا ضمن فعالسازی بخشهای راکد و ظرفیتهای غیرفعال حوزه تولید، با توانمند کردن بخش تولید و ارتقای کیفیت تولیدات به دلیل رقابتپذیر شدن بازار، گامی بلند در ایجاد اشتغال و پشتیبانی از تولید ایفا کند.
اما بنا بر اذعان کارشناسان حوزه تولید و اقتصاد، صدور مجوزهای تولید بدون کارخانه باید قانونمند و در چارچوبهای مشخص حقوقی انجام شود و خانی به خانهای تولید اضافه نکند و باعث فاصله گرفتن سرمایهها از بخش تولید نشود.
دیدگاهتان را بنویسید